بسم الله الرحمن الرحیم-شعری از صوفی محی الدین عبدال- ازسایت چای خانه-صحبت از انسان چیست- همیشگی است-انسان- انسان چیست حال من میدانم- انها دائما قلب کنکاش وچالش کنی دارند- قلب- قلب چیست –حال میدانم- -دردرون قلب مومن یافت میشود- درخارج از قلب هرجاباشد یافت نمیشود-انرامیابیم-دربیحدبودن هوشیاری هویت ماورائی خودمان- ایمان چه است حال من میدانم- مانند چیدن خوشه گندم درزمان گردش همراه باخوشحالی است و جائی که کلمات وکردارتو با توسخن میگویند- درجائی که فرد خردمند راه را یافته است-هستی راه صوفی چیست حال من میدانم-چه مریدمشتاق –درحال تمجید وتعظیم اله خویش ترسان که بار امانت وتکلیف خویشراحمل میکند- چرا که تیرمیاندازدبه درکنار ایمان سرشار خویش- انهامخفی میکنند .سپسشعار میدند دربهترین الفاظ چه جای شک است-حال من میدانم—داشتن این صفات- فرد یک انسان میشود- درسیر سلوک صفات بی حد جمالی وجلالی الهی- انسان همه چیزرا میبخشد وصرف النظر میکند- من مطلق احدیت راحقیقتا یافتم مهمان چه کسی است –من حال میدانم- من به قلب خود گفتم—من فروتن باش- یکتای جمالی منرادرباران رحمت خود خیس کرد- یک علامت وجود دارد-قلب من رادرمحبت خود مشتعل کرد-این چه دلیلی است حال من میدانم-بیانیه محی الدین-حقایق یک شاهد مشهود است-اسان کیست حال من میدانم